آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

عاشورای حسینی

راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده : آب ، آتش ، خاک ، هوا … آبی که از تو دریغ کردند آتشی که در خیمه گاهت افتاد خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها و هوایی که عمری ست افتاده در دل ها … ترکیب این چهار عنصر می شود کـــــــــــــــربلا …   [img:photos/file_26219.jpg] تاسوعای حسینی.مهر ماه سال 96.کلار آباد.مرقد مطهر آقا سید عبدالوافی     [img:photos/file_26221.jpg] چه می گویند نازدانه های باغ بابا جون و مامان جون... دعایم کنید ای نازنینهای وجودم.بسی بی حدو اندازه محتاج دعای زبانهای پاکم..که نایاب است یک زبان پاک بالغ. باید در کودکان آن را جست..       ...
19 مهر 1396

میان وعده

مدرسه پسر جانمان یک لیست دادن به ما بابت میان وعده بچه های گلمون.بنظر من این سبک به چندین عات خیلی خوبه. 1.اول اینکه هیچ بچه ای چشمش تو لقمه اون یکی نمی مونه.چون خودشم داره 2.بر اساس سلیقه و زایقه بچه ها لقمه پیچیده می شه 3.تنوع غذایی و ایده خوبی برای مادر هست.از بس همش تو ذهنمون علامت سواله که امروز چی درست کنم؟؟🤔   ​​​​​​ ژامبون گوشت دست پخت مادر برای روزهایی که میان وعده ای باب دل و جان شیرین عزیز دلمان نباشد                                       &...
17 مهر 1396

مدرسه

از روز اول مهر ،خیلی چیزهات تغییر کرده..مرری شدی واسه خودت.مستقل و بسیار قویتر از قبل(از لحاظ عاطفی)و بسیار مودب تر .. آیا منوهم بعد از شروع مدرسه اینگونه بودم؟؟؟ نمی دونم والا.چیزی یادم نمی یاد .. اما علت این تغییرات چیه ؟؟بچه ای که تا دیروز بهت می چسبید حالا تنهایی با سرویسش میره و برمی گرده .. واقعا مدرسه چیز خوبیست.دوستان خوب و ماندگار سرآغازشون از همین جاست ..یعنی مدرسه.. پسرم .جان و تنم ..ای همه هستی من آرزوی من شاد بودن توست . این سوال هر روز من است :::طاها جانم چه خبر از مدرستون مادر؟؟؟امروز چه چیز تازه ای یاد گرفتی جان مادر؟؟میوه دل من؟؟ و شما به چه زیبایی وصف می کنی و بیان کاردستی روز پلیس. بیسیم تم...
16 مهر 1396

اولین چهاردست و پا رفتن مهربانو

امروز دخترم به طور رسمی چهاردست و پا رفت. دخترم..وجودت رحمت است و حظورت نعمت..پاره تنم،شکوفه گیلاس مادر،دانه انار من،با تو زندگیم آرامشی دوباره یافت..درونم خنک است و پشتم گرم.مهرت در وجودم سرشار است و از داشتنت بی اندازه مسرورم.. دختر داشتن لذت فراوانی دارد،باید داشت تا فهمید... خدایا شکرت که مرا از چشیدن طعم شیرین این لذت ،بی نصیب نکردی امروز یکشنبه ،9 مهرماه 96.مصادف با عاشورای حسینی...
10 مهر 1396

سفر نامه تهران ....فصل سوم

پارک آبی اوپارک ::: بچه ها و پدرها از شدت زیاد تخلیه انرژی یه جورهایی بیهوش شدن از فرط بازی و خستگی.. شام در باغ صبا:::و باز بچه ها با موسیقی زنده رقصیدن و شادی کردن و خوش گذروندن.. از جاده رشت برگشتیم به سمت شمال . چقدر تفاوت بود در زیبایی استان گیلان و قزوین..سرسبزی و زیبایی شمال قابل وصف با هیج جای ایران نیست ... من عاشق محل زندگیم هستم ..من عاشق کوه و دریای بهم پیوسته محل زندگیم هستم ..این خیلی عالیه که خدا من رو در این سرزمین آفرید..خدایا شکرت.. سفرمون رو با آیه الکرسی و عبور از زیر قران و صدقه آغاز کردیم و در شب شنبه به پایان رساندیم.. تمام تلاشمون در این سفر تنها یک چیز بود و آن خوش بودن و لذت بردن میوه دل و عصاره جانمان ...
10 مهر 1396

سفر نامه تهران ..فصل دوم

از انجا راهی مسجد آقام و سرورم ،آقا امام زمان (عج)شدیم .واین بار اولی بود که همه باهم رفتیم مسجد جمکران و اینجا جایگاه امام عصر است .. پسرم .جان و دلم هر جا که دلت خواست بیاسای..هر جا که دلت خواست..اما اینجا هر جا نیست..صورتت را بر زمینی قرار ده که روزی آقامون، ولی عصرمون ،آقا امام زمانمون روزی شاید پا نهاده .. باغ کتاب::::به توصیه استاد ارجمندم جناب بنی هاشمی ،میوه های دلمان را بردیم بازدید باغ کتاب(طاها و کیان و رایان و مریمناز)از بس دختر ما خانوم و نجیب و سایلنت بود اجازه دادند با کالسکه ایشون وارد شوند.البته ما با حالتی خواهشانه و ملتسمانه درخواست دادیم .و اقای مسیول مهربان ،روی ما را زمین نگذاشت.آخر بیشتر...
10 مهر 1396

سفرنامه تهران .فصل اول

و اینگونه سفر 4 نفرمون آغاز شد.چه حس خوبی.چه حال خوبی .و چه هوای خوبی..چه بچه های خوب و خوش سفری ..چه بابا و مامان خوبی چه خدای خوبی .!!..خدا یا شکرت بخاطر این همه خوبی.. قبل از شروع به جمع کردن چمدان سفر ،گفتم :عزیزانم بشینید یک درخواست دارم ازتون ..بیایید به هم قول بدیم تا می تونیم سعیمون رو بکنیم تا شاد باشیم .خوش رو ..خوش سفر..خوش اخلاق باشیم و با گذشت و به هم کمک کنیم .همه مسیولیتها تنها به دوش من نباشه (در مورد مریمناز) .. خوب طاها جان شما وسایل مربوط به خودتون رو وردارید(از زمانی که یادم میاد طاها جانم یک کوله داشت مربوط به اسباب و لوازم خودش .و الان یک سالی هست که بدون دخالت من بارشو خودش می بنده جان شیرینم و کولشو می زاره دم د...
10 مهر 1396

دخترم

دخترم، گوهر من ! گوهرم، دختر من ! تو كه تك گوهر دنیای منی دل به لبخند « حرامی » مسپار « دزد » را « دوست » مخوان چشم امید بر ابلیس مدار دیو خویان پلیدای كه سلیمان رویند همه گوهر شكنند « دیو » كی ارزش گوهر داند ؟ نه خردمند بود آنكه اهریمن را از سر جهل، سلیمان خواند دخترم ـ ای همه هستی من ! تو چراغی، تو چراغ همه شب های منی به ره باد مرو تو گلی، دسته گل صد رنگی پیش گلچین منشین تو یكی گوهر تابنده بی مانندی خویش را خوار مبین آری ای دختركم، ای به سراپا الماس از « حرامی » بهراس قیمت خودمشكن قدر خود را بشناس قدر خود را بشناس ...
4 مهر 1396

روز سوم مدرسه

دلم طاقت نیاورد .ساعت 11 تماس گرفتم .خواستم اگر پسرم واقعا متفاوت از دیروز بوده و تلاشش رو انقدر بیشتر کرده که معلم احساس و درک کرده ،حتما یک پله بالاتر بره (در واقع در شروع کار با تلاش بیشتر ،پاداش بگیره )که خدایی ناکرده دل زده نشه..و حرف من که گفته بودم اگر تلاشتو بیشتر کنی حتما مزدش رو خواهی گرفت ️دروغ نشه. کلا و اصولا من این ستاره و پله و این جوایز رو اصلا قبول ندارم.این فرهنگ باید در فرزندانمون نهادینه بشه که مسیول کارهای خودشون باشن..نه بخاطر جایزه جمع و جور کنن .و مرتب و تمیز کنن.. چقدر ما متفاوت از کشور ژاپن عمل می کنیم..در کتابی که در این زمیته می خوندم خیلی برام جالب بود.بچه ها کلی مسیولیت از تمیز کردن کلاس و دادن غذا به همکلاس...
4 مهر 1396